ولی من هنوز هم دنبال معجزه میگردم،
هنوز هم باور دارم قرار است اتفاقات خوبتری بیفتد،
باور دارم که معجزهای در راه است،
معجزهای شبیه به طلوع،
شبیه به طلوعی دوباره...
باور دارم که شب به معنای نابودی خورشید نیست،
شب یعنی خورشید هست، زایش هست،
نور هست!
خورشید هست، فقط کمیدورتر ایستاده
و دارد جای دیگری و به سایههای دیگری میتابد... اما میتابد، همیشه میتابد...
که ذات خورشید، تابیدن است...
شب یعنی کمیصبر داشتهباش،
شب یعنی خودت را نباز! شب یعنی؛
تسلیم غرور پوشالی تاریکی نباش...
من کاری به ناامیدی هیچکس ندارم،
من هنوز هم دارم به دنبال معجزه میگردم..
لبخند بزنای نفست صبح بهاری
هر دم از این باغ بَری میرسد...دنبال آرزوهات باش🎋!
هر چقدر دور باشن
هر چقدر دیر بهشون برسی ..
ولی اون روزی که برآورده شد،
میتونی با خیال راحت بگی
سخت بود، اما من انجامش دادم :)🌻💛
گاهی برایِ خنده دلم تنگ میشود
گاهی دلم تراشهای از سنگ میشود
بچه که بودیم بیشتر جادههای
شهرستان خاکی بود.
نیمکتهایمان با زور جایِ
چهار نفر بود.
شیرهای آبها خراب بود.
چالههایِ شهر زیاد بود.
ساندویچها با نونِ پولکی و پیچیده
دورِ کاغذِ کاهی بود.
زنگهای خانهها سنتی بود.
توپهایِ بازی پلاستیکی و دولایه بود.
غروبها بساط سبزی پاک کردنِ
همسایهها داخلِ کوچه و آش پختن
به راه بود.
بازیها وسطی و هفت سنگ و
گرگم به هوا بود.
لباسها از بزرگ ترها به کوچکترها
منتقل میشد.
و اشتباه کردن با کتکِ بزرگتر همراه بود.
اما به جایِ همه شان آدمها سالم بودند.
«رفاقتها» ساده و یکرنگ بودند؛
دوستیها قابل اعتماد بودند؛
عشقها ریشه دار تر بودند؛
و دنیا خواستنی تر بود!
زنهای سرزمین من شکسته اند.... یکی قلبش ،یکی چهره اش، دیگری بغضش .... یکی حرمت و آن یکی اسمش ... و اینجا در سرزمین من روی جعبههای اجناس نوشتند شکستنیست مراقب باشید اما نگفتند دختر است ،حریم دارد، آدم باشید ..... • سحرصالحی
صرفا جهت اطلاع !گاه گاهی که دلم میگیرد به خودم میگویم:
در دیاری که پر از دیوار است
امروز از اون روزا بود که خبرهای ذوق کننده بهم میرسید ولی در عین حال یهو یه چیزی تو وجودم منو غمگین و ناراحت میکرد به نظرم اصلا این درون من دوست نداشت من خوشحال باشم چون هی یه چیزی مانع خوشحالی شدیدم میشد .
زن بودن گناه است ؟ چرا فرق است بین حقوقشان ؟صبح تا شب در حال دویدن برای آینده هستیم. میدویم و همچنان میدویم مبادا از دوی مسابقه زندگی عقب بمانیم.تو بین این راه خسته میشیم. یه نگاه به عقب میندازیم میبینیم هی در این راه دویدیم ولی لذت نبردیم از هر لحظههاش ، دغدغمون فقط شد اینده . آیندهای که نتیجه تلاش الانمونه ولی با زندگی کردن در همان لحظه.
تو کی هستی ؟تعداد صفحات : 0